معمولا زبانشناسان آسیبهای زبان را از تغییراتی که در گفتار، شنیدار و مکتوبات زبانی پیش میآید، بررسی میکنند. اما شما زبان را به عنوان امکان انتقال معنا در آسیب می بینید. آسیبهایی که شما به آن اشاره میکنید، چه هستند و کدام توانایی زبان را محدود میکنند؟
زبان به لحاظ عضوی که با آن صحبت میکنیم یا دستور زبان فارسی جنبههایی از زبان به معنی ذهنی و کلی است که اشاره کردیم. درحالی که بخشی از مظاهر زبانی را باید در چشم، گوش و… جست وجو کرد. روشنتر بگویم؛ زبان مجموعهای از محصولات شفاهی و محاورهای یا صرفا مکتوب و تلفیقی از آن ها نیست. جنبههای موسیقایی، هنر مانند فیلم، نقاشی، محاسباتی و… از دیگر صور تجلی زبان است. برای مثال در رابطه زبان و فرهنگ هم این جنبهها خودش را نشان میدهد. تمام فعالیتهای انسانی که برای انتقال پیام و معنا در ذهن صورت میگیرد هم این نسبت و ارتباط زبان و فرهنگ را نشان میدهد. برای مثال اگر یک کالا میسازیم مانند یک گلدان سفالی با نقوش ایرانی علاوه بر کاربرد نوعی تجلی زبانی هم دارد. تفاوت صنایع دستی کشورها و حسی که ایجاد می شود این گفته را تایید میکنند. درواقع، صور آفرینش فرهنگی نوعی زبان است. اگر در جامعهای صور مختلف آفرینش علمی، هنری، اجتماعی و… دچار اختلال، یکنواختی و آسیب شود، حتما بر حوزه زبان هم موثر است. این به دلیل رابطه تنگاتنگ و مستمر بین حوزه زبان، ذهن، آفرینشهای هنری، خلاقیتهای علمی، اجتماعی و… است. هر نوع اقدامی که باعث شود داد و ستد علمی، خلاقیت ورزی هنری، علمی دچار سستی شود، اثر خود را در زبان میگذارد، چون از یک جنس هستند. این ها نوعی رابطه بینالاذهانی هستند و ذهن خمیرمایه پیدایش و شکوفایی زبان است. بنابراین من هم موافق این گزاره هستم که افول علمی، فرهنگی، اجتماعی باعث کاهش سرعت و شتاب، میزان زایایی و پویایی زبان میشود.
آیا معتقدید که اگر مثلا حافظ در این دوران بود، مانند حافظ زمان خود نمیشد؟
قطعا. حافظ اگر در این دوره از شتاب جامعه جهانی بود، حافظ نمیشد. چون دیگر آن فرصت تامل و تبدیل دانش خود به اشعار عرفانی را نداشت.
این روزها بسیاری از مکاتبات و مراودات مردم در فضای مجازی رقم میخورد. درواقع شتاب و رونق گرفتن دنیای مجازی، شبکههای ارتباطی و اجتماعی یکی از تغییرات مهم اجتماعی است. از آن جا که زبان را تابع اجتماع و جامعه بیان کردید، نقصهای زبان در این فضا را میپذیرید؟
کاملترین شکل مراودات، دیدار رودررو و چهره به چهره است؛ کاربرد زبان، توانایی، جنبهها و قابلیتهای مختلف آن در مکانی خاص برای زمان و مدتی محدود اما کاربردی کامل. در این شیوه تقریبا از تمام جوانب زمانی کمک میگیریم که بهترین انتقال معنا اتفاق بیفتد. تک تک دانش و مهارتها پای کار میآیند تا اتفاق زبانی مطلوب رخ دهد. اگر به هر یک از قالبهای دیگر زبانی مانند رسانههای مکتوب، دیداری- شنیداری یا… برویم، درواقع اتفاق ناقصی رخ میدهد. بشر تلاش میکند تا این اتفاق ناقص ناشی از استفاده از قالبهای غیردیداری زبان بر انتقال معنا اثر نگذارد. برای همین از صورتک و نمادها استفاده میکند. امکان انتقال صوت، عکس، نوشتن، موسیقی و… را فراهم میکند تا این نقص کمتر شود تا انتقال معنا بهتر انجام شود. تمام تلاش فضای مجازی توسط کنشگر، انتقال معناست و شاید کاملترین امکان در این فضا چت تصویری است. اخیرا دانشمندان و پژوهش گران بر این هستند که این فناوری را تا جایی به روز کنند که حتی الامکان انتقال بو، گرما، سرما و تجربهای از حس لامسه در این فضا ایجاد شود. تا آن موقع و انتظار برای تحقق این امکان در فضای مجازی، این نقص هم چنان وجود دارد. این جا هدف ارتباطی کاربرد زبان، انتقال معناست. اگر میگوییم زبان در این فضا دچار آسیب شده است و انتقال معنا آن چنان که باید انجام نمیشود، ناشی از تلاش کنشگر برای این است که از شتاب زمانی جا نماند. بیشتر از این که قضاوت ارزشی داشته باشیم که زبان از بین رفت یا آسیب دید یا… باید بدانیم که این فناوری آمده است، جهان گستر شده و در حد بضاعت خود در خدمت انتقال معنا قرار گرفته است. این فضا حتی جایگزین دیگر رسانهها هم شده است؛ به اصطلاح فناوری آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری….
حال میرسیم به این سوال که این گفت وگو را شکل داد؛ رسانهها چه تاثیری بر زبان دارند؟ به زبان خدمت کردهاند یا به آن آسیب رساندهاند؟
رسانهها در این بحث روزنامهها تا اندازه بسیاری آینه تمام نمای جامعه هستند. یک جامعه از داخل به لحاظ سطح آفرینندگی، علمی، هنری، ادبی و… به همان اندازه خود بازنمود دارد. رسانهها که بازتابنده هستند و گویای آن چه هست. بنابراین نباید عیب و ایراد را به گردن رسانهها انداخت و آسیبهای زمان و حتی خدمات به زبان را به آن ها نسبت داد. بیشتر از خود رسانهها درواقع افرادی که رسانهها را تغذیه و مدیریت میکنند، نقش دارند. کسانی که در رسانهها کار میکنند، نمیتوانند خارج از چهارچوب متعارف اجتماعی حرکت کنند. رسانه تابع فرهنگی از هر جامعه است. حتی اگر یک رسانه بخواهد در حوزه زبان و دیگر زمینهها جریانساز باشد و اثربخش، ناچار است ابتدای کار شانه به شانه همان جامعه حرکت کند و به مرور نقش خود را ایفا کند. مردم باید رسانه را بخشی از جامعه خود ببینند، نه این که روبهروی خود. این چنین است که اعتماد ایجاد میشود و اثربخشی آغاز …»
در این جا گوشه ای از مصاحبه با دکتر علی اصغر محکی آورده شده . اما خلاصه مصاحبه در این قسمت آخر است و صحبت بنده هم در همین قسمت آخر . در بالا اشاره شد که رسانه به خودی خود نمیتواند تاثیری بگذارد و مهم افراد و روسای رسانه هستند که آنها نیز در دل همین جامعه بزرگ شده اند و کنش گر اجتماعی هستند و اگر بخواهند اثری روی جامعه بگذارند منشا آن همان کنش گرِ اجتماعی بودن آن فرد است . اما به نظر بنده اگر یک فرد در جامعه بخواهد متفاوت باشد اثر گذار می شود یا به بیان دیگر سلبریتی میشود . یعنی یک فرد میتواند خارج از چهارچوب متعارف اجتماعی حرکت کند که معمولا آن فرد مشهور میشود . اگر آن فرد در رسانه باشد میتوان گفت که رسانه روی مردم و کاربران تاثیر گذاشته و عمده تاثیر آن به دلیل وجود آن موج غیر متعارف یا وجود آن فرد تاثیر گذار است .
اما نکات قابل توجهی در بالا اشاره شد که به نظر بنده هم درست است که دوباره لازم میدانیم به آن اشاره کنم .
۱– اینکه رسانه به طور ناقص پیام را انتقال میدهد و پیشرفت تکنولوژی و ساخته شدن پیامرسان های پیشرفته تر به همین امر اشاره میکند .
۲- اینکه زبان فقط صحبت و محاوره و نوشتار نیست و صورت دیگر زبان در هنر است .
۳- اینکه دیگر حافظ و سعدی دیگری در زبان فارسی پدید نمی آید .
و نکته سوم دلیلی است برای اینکه رسانه و سرعت پیشرفت آن در پیدایش بزرگان و اسطوره های زبان اثر گذاشته اند .
اما کلام آخر
بعضی ها میگویند ما چهار قوه داریم . قوه مجریه ، قوه مقننه ، قوه قضائیه و قوه رسانه . یعنی تا این حد برای رسانه قدرت و اهمیت قائل هستند . حال اگر بیایم و بگوییم که رسانه اثری در مثلا زبان ندارد به نظر بنده حرفی اشتباه است . برای مثال اگر در رسانه ملی سریال بسیار محبوب پایتخت در این چند سال روی یک فرهنگ تمرکز میکرد یا میخواست تکه کلامی را در زبان مردم نهادینه کند ، قطعا میتوانست . اثر گذاری سریال های خیلی کوچک تر نسبت به پایتخت را در کلام مردم میبینیم .
اما دلیل این اثرگذاری چیست ؟
رسانه ها برای اثر گذاری روی یک مخاطب از تکنیک هایی استفاده میکنند که به آن تکنیک ها فنون اقناعی گفته میشود . یکی از این فنون ، فن تکرار است . این فن میگوید که اگر رسانه روی یک مسئله تاکید کند مخاطب قانع میشود که آن طور که رسانه میخواهد فکر کند و نظر او با نظر رسانه یکی میشود .
فلسفه تبلیغات در تلویزیون و تکرار آن همین است . به همین دلیل است که میگوییم اگر رسانه بر روی یک مسئله چه درباره فرهنگ چه درباره کلام و سخنگویی (که هر دو زیر مجموعه زبان هستند) کار و پافشاری کند (یعنی از فن اقناعی تکرار استفاده کند) مخاطب به خودی خود از آن تاثیر میپذیرد .
سر بلند و موفق باشید
حسین سلیمانی